نشانی
محمد معتمدی
کجاست خانه من
هرچه هست اینجا نیست
کجاست خانه من
هر چه هست اینجا نیست
یکی به ماه بگوید که راه پیدا نیست...
غریب نیست به چشم اسمان و زمین
غریب نیست به چشم من آسمان و زمین
ولی نه شهر و دیار من این طرف ها نیست
ولی نه شهر و دیار من این طرف ها نیست
نشسته گرد سفر روی شانه روحم
رفیق راه من این جسم بی سر و پا نیست
تمام شهر، تمام شهر به تعبیر خواب سرگرمند
کسی معبر بیداری من اما نیست
ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان
ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان
حریف درد دل رود غیر دریا نیست
حریف درد دل رود غیر دریا نیست
هرچه هست اینجا نیست
کجاست خانه من
هر چه هست اینجا نیست
یکی به ماه بگوید که راه پیدا نیست...
غریب نیست به چشم اسمان و زمین
غریب نیست به چشم من آسمان و زمین
ولی نه شهر و دیار من این طرف ها نیست
ولی نه شهر و دیار من این طرف ها نیست
نشسته گرد سفر روی شانه روحم
رفیق راه من این جسم بی سر و پا نیست
تمام شهر، تمام شهر به تعبیر خواب سرگرمند
کسی معبر بیداری من اما نیست
ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان
ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان
حریف درد دل رود غیر دریا نیست
حریف درد دل رود غیر دریا نیست
کلمات کلیدی :