سوت و کور
د ویز
برگای زرد درختای حیاط می ریزن ،
دیوارای کاهگلی رو ، جاشون میله کشیدن ،
اینجا یه مرد تنها،چیزی جز غم ندیده ،
عکس یه خورشید تاریکو روی زمین کشیده ،
صدای سوت ِ،رو لب ِ یه مردِ خسته
سایه های داغ ترس ُ، رو صورتش می بینه ،
با دستاش روی آسمون ، چَنتا ابر کشیده ،
پاهاش می لرزن،خواب از سرش پریده ،
ساقه های خورشیدُ ، از تو روزاش بریده ،
صدای سوت ِ،رو لب ِ یه مردِ خسته
زیر اون پُل،چنتا بچه،دور آتیش نشستن ،
زردی ِ روی ماهشون ُ، با شعله ها پوشوندن ،
زیر برف، آواز روزای بهاری رو می خونن ؛
دستای کوچیکشون ُ ، رو به خدا می گیرن ،
صدای سوت ِ ، رو لب ِ یه مردِ خسته
اشکاش تو چشماش،با آهنگش می رقصه!!
دیوارای کاهگلی رو ، جاشون میله کشیدن ،
اینجا یه مرد تنها،چیزی جز غم ندیده ،
عکس یه خورشید تاریکو روی زمین کشیده ،
صدای سوت ِ،رو لب ِ یه مردِ خسته
سایه های داغ ترس ُ، رو صورتش می بینه ،
با دستاش روی آسمون ، چَنتا ابر کشیده ،
پاهاش می لرزن،خواب از سرش پریده ،
ساقه های خورشیدُ ، از تو روزاش بریده ،
صدای سوت ِ،رو لب ِ یه مردِ خسته
زیر اون پُل،چنتا بچه،دور آتیش نشستن ،
زردی ِ روی ماهشون ُ، با شعله ها پوشوندن ،
زیر برف، آواز روزای بهاری رو می خونن ؛
دستای کوچیکشون ُ ، رو به خدا می گیرن ،
صدای سوت ِ ، رو لب ِ یه مردِ خسته
اشکاش تو چشماش،با آهنگش می رقصه!!
کلمات کلیدی :