باز آمد
محمد نوری
عُمر من گُذشت،،، گُذشت نازنین رفته ام
پَر زد از دیار من رفت!! و دیگر برنگشت
گُل غَم در من شکُفته،،، ناامید او را می جویم
با یادش با سایه ی خود؛ قِصّه ی خود را می گویم
همه شب چه بی قرار!! همه روز در انتظار
من نشسته در خَزان مانده ام چه بی بهار
مونِسم تنها رویایش!! در رویا او را می پویم
می بینم شادان می آید،،، از شادی با خود می گویم
از شادی با خود می گویـــم
آن رفته باز آمـــد!! باز آمــــد!! دیگر غَم نمی پاید
آن رفته باز آمـد،،، باز آمـد،،، دیگر شَب نمی آید
آمد آن عزیز رفته؛ از عَطر مِهرش سرشارم
یک دریا پُر از امیدم!! از شادی ستارهِ وارم
پایان اَندوه پاییز آواز خوب بهارم
آواز خوب بهـــــــارم
عُمر من گُذشت،،، گُذشت نازنین رفته ام
پَر زد از دیار من رفت!! و دیگر برنگشت
گُل غَم در من شکُفته،،، ناامید او را می جویم
با یادش با سایه ی خود؛ قِصّه ی خود را می گویم
همه شب چه بی قرار!! همه روز در انتظار
من نشسته در خَزان مانده ام،،، چه بی بهار
مونِسم تنها رویایش!! در رویا او را می پویم
می بینم شادان می آید،،، از شادی با خود می گویم
از شادی با خود می گویـــم
آن رفته باز آمـــد!! باز آمــــد!! دیگر غَم نمی پاید
آن رفته باز آمـد،،، باز آمـد،،، دیگر شَب نمی آید
آمد آن عزیز رفته؛ از عَطر مِهرش سرشارم
یک دریا پُر از امیدم!! از شادی ستارهِ وارم
پایان اَندوه پاییز،،، آواز خوب بهارم
آواز خوب بهــــــــارم
پَر زد از دیار من رفت!! و دیگر برنگشت
گُل غَم در من شکُفته،،، ناامید او را می جویم
با یادش با سایه ی خود؛ قِصّه ی خود را می گویم
همه شب چه بی قرار!! همه روز در انتظار
من نشسته در خَزان مانده ام چه بی بهار
مونِسم تنها رویایش!! در رویا او را می پویم
می بینم شادان می آید،،، از شادی با خود می گویم
از شادی با خود می گویـــم
آن رفته باز آمـــد!! باز آمــــد!! دیگر غَم نمی پاید
آن رفته باز آمـد،،، باز آمـد،،، دیگر شَب نمی آید
آمد آن عزیز رفته؛ از عَطر مِهرش سرشارم
یک دریا پُر از امیدم!! از شادی ستارهِ وارم
پایان اَندوه پاییز آواز خوب بهارم
آواز خوب بهـــــــارم
عُمر من گُذشت،،، گُذشت نازنین رفته ام
پَر زد از دیار من رفت!! و دیگر برنگشت
گُل غَم در من شکُفته،،، ناامید او را می جویم
با یادش با سایه ی خود؛ قِصّه ی خود را می گویم
همه شب چه بی قرار!! همه روز در انتظار
من نشسته در خَزان مانده ام،،، چه بی بهار
مونِسم تنها رویایش!! در رویا او را می پویم
می بینم شادان می آید،،، از شادی با خود می گویم
از شادی با خود می گویـــم
آن رفته باز آمـــد!! باز آمــــد!! دیگر غَم نمی پاید
آن رفته باز آمـد،،، باز آمـد،،، دیگر شَب نمی آید
آمد آن عزیز رفته؛ از عَطر مِهرش سرشارم
یک دریا پُر از امیدم!! از شادی ستارهِ وارم
پایان اَندوه پاییز،،، آواز خوب بهارم
آواز خوب بهــــــــارم
کلمات کلیدی :