دلم سوخته
مانی رهنما
شال گردنش رو بست
شمعارو خشک کرد
مثل همین خونه
منو فراموش کرد
از کوچه که میرفت
یهویی سردم شد
یه لحظه حس کردم
عمرم چقد کم شد
نگفت خداحافظ
نگفت کجا میره
حتی نگفت اصلا چرا میره
من محکمم اما دلم سوخته
هیچیم نشده تنها دلم سوخته
به هیچکی دیگه دل نمیبندم
تو صورت هیچکی دیگه نمیخندم
موهاشو چتر میکرد بارونی شد خونه
از وقتی رفت اینجا همش زمستونه
جاش خالیه دارم تو خونه میپوسم
فنجون قهوشو با گریه میبوسم
شاید که برگرده یروز نمیدونم
چیشد که ترکم کرد هنوز نمیدونم
من محکمم اما دلم سوخته
هیچیم نشده تنها دلم سوخته
به هیچکی دیگه دل نمیبندم
شمعارو خشک کرد
مثل همین خونه
منو فراموش کرد
از کوچه که میرفت
یهویی سردم شد
یه لحظه حس کردم
عمرم چقد کم شد
نگفت خداحافظ
نگفت کجا میره
حتی نگفت اصلا چرا میره
من محکمم اما دلم سوخته
هیچیم نشده تنها دلم سوخته
به هیچکی دیگه دل نمیبندم
تو صورت هیچکی دیگه نمیخندم
موهاشو چتر میکرد بارونی شد خونه
از وقتی رفت اینجا همش زمستونه
جاش خالیه دارم تو خونه میپوسم
فنجون قهوشو با گریه میبوسم
شاید که برگرده یروز نمیدونم
چیشد که ترکم کرد هنوز نمیدونم
من محکمم اما دلم سوخته
هیچیم نشده تنها دلم سوخته
به هیچکی دیگه دل نمیبندم
کلمات کلیدی :