دلتنگی تهران
رضا یزدانی
بی تعادل مثل باران
مثل دلتنگی تهران
گریه کردم در خیابان
بادم و بی سرزمینم
قایقی بی سرنشینم
من گسل های زمینم
آه من با تو عجین است
جای زخمت نقطه چین است
خصلت خنجر همین است
تو اگر با هر عذابی
شب به شب با غم بخوابی
تازه با من بی حسابی
غم مرا پیچیده در خود
رفتی و بغضم ترک خورد
آه از این باران سرخود
رفتی و رازم مگو ماند
بغضت آخر در گلو ماند
آرزویم آرزو ماند
آه من با تو عجین است
جای زخمت نقطه چین است
خصلت خنجر همین است
تو اگر با هر عذابی
شب به شب با غم بخوابی
تازه با من بی حسابی
مثل دلتنگی تهران
گریه کردم در خیابان
بادم و بی سرزمینم
قایقی بی سرنشینم
من گسل های زمینم
آه من با تو عجین است
جای زخمت نقطه چین است
خصلت خنجر همین است
تو اگر با هر عذابی
شب به شب با غم بخوابی
تازه با من بی حسابی
غم مرا پیچیده در خود
رفتی و بغضم ترک خورد
آه از این باران سرخود
رفتی و رازم مگو ماند
بغضت آخر در گلو ماند
آرزویم آرزو ماند
آه من با تو عجین است
جای زخمت نقطه چین است
خصلت خنجر همین است
تو اگر با هر عذابی
شب به شب با غم بخوابی
تازه با من بی حسابی
کلمات کلیدی :