آهنگ محتسب علیرضا عصار

محتسب

علیرضا عصار

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی کاین چنین افتان و خیزان می روی

گفت: عیب از راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: می باید تو را تا خانه ی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آن جا شویم
گفت: والی از کجا در خانه ی خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم
گفت: پوسیدست جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی کاین چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت: هشیاری بیار، این جا کسی هشیار نیست
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت: ای دوست این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی کاین چنین افتان و خیزان می روی
گفت: عیب از راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: می باید تو را تا خانه ی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آن جا شویم
گفت: والی از کجا در خانه ی خمار نیست
--:--
--:--