دور دستان
امید نعمتی
هوای روی تو دارم نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو
من آن ستارهی شب زندهدار امیدم
که عاشقان تو تا روز می شمارندم
مگر در این شب دیرانتظار عاشق کش
به وعدههای وصال تو زنده دارندم
هوای روی تو دارم نمی گذارندم
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو
من آن ستارهی شب زندهدار امیدم
که عاشقان تو تا روز می شمارندم
مگر در این شب دیرانتظار عاشق کش
به وعدههای وصال تو زنده دارندم
هوای روی تو دارم نمی گذارندم
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشن ترین همنشین شب غربت تو
کلمات کلیدی :