آهنگ نوجوونی دایان

نوجوونی

دایان

یادش بخیر.
واقعا یادش بخیرا
به نام قلم و قصه ای نو
دارم میگم از قصه ی تو
قول داده بودم بنویسم برات
تو که شمعاتو میگیری سمت باد
سِنت کمه درگیر بلوغی
به چشم نمیای لا به لای شلوغی
هی لخوش میشی به ترانه ها گاهی
یه وقتایی فرهاد و گاهی هم فروغی
دوست داری تو بزرگترا باشی
سنو دروغ میگی تو بزرگترا جاشی
تاثیر میگیری از حرف اینو اون
خودتو باور تو داشتی کاشکی
انقد چِت که تو دیوار میری
دوستات هرچی گفتن طوطی وار میگی ، تو
در میری از بوسیدن بابات
لعنتی همیشه بو سیگار میدی
وقتی که شب ستاره ها آروم میان تو آسمون
گریه نکن گریه نکن، گریه نکن برای اون
برای اون روزایی که حسابی نوجوون بودی
برای اون روزایی که تو عاشق و جوون بودی
توهم مثه منی نه
دلت خیلی گرفته، میدونم
ولی خب همینه
مثلا . . .
یه وقتایی دلت میشه مفت
یه وقتاشم که نمیشه گفت
میشی به حُرمت این اشکا خیس
بحث احترام و حرمت و این حرفام نیست
چون . . .
زندگی یه قمارِ و یه تاسه
ولی افسوس فقط یک تا سه
خبری نی از چهارو پنج و شیش و
خوب بلده بگیره واست دست پیشو
به هر دری میزدیم بسته می شد
ثانیه میرفت و ما هم دست به ریشو
همه روزامون غروب جمعه بود
که تو دل ما در می کرد غم خستگیشو
این روزایی که شدیدا بی قرارم
این شبایی که شدیدا خرابم
معنی نداره هیچی که برا من
من حوصله ی هیشکیو ندارم
وقتی که شب ستاره ها آروم میان تو آسمون
گریه نکن گریه نکن ، گریه نکن برای اون
برای اون روزایی که حسابی نوجوون بودی
برای اون روزایی که تو عاشق و جوون بودی
کلمات کلیدی :
--:--
--:--