نمی آیی
علی زند وکیلی
بی تو باران
چه زیبا برای چشم من بهانه
یادت، نامت
زده به قلبم تازیانه
وقتی رفتی
بعد از رفتنت ستاره ای نیامد
داغ عشقت
چه شعله ای زد بر آشیانم
بهار جان من سر آمد
نمی آیی
خزان به رنگ غم درآمد
نمی آیی
دقیقه های بیقراری به جانم نشسته
نمی آیی
نشسته ام در انتظارت
نمی آیی
دو چشم خیس من به راهت
نمی آیی
هوای موسم جدایی دلم را شکسته
نمی آیی
در دل سپرده ام مهر تو
در سر هوای تو دارم
کجایی کجایی کجایی
که پَر به سوی من گشایی
ای آشنای آرامشم
جان میرود ز دستم
کجایی کجایی
که گاهی به سوی عاشقت بیایی
بهار جان من سر آمد
نمی آیی
خزان به رنگ غم درآمد
نمی آیی
دقیقه های بیقراری به جانم نشسته
نمی آیی
نشسته ام در انتظارت
نمی آیی
دو چشم خیس من به راهت
نمی آیی
هوای موسم جدایی دلم را شکسته
نمی آیی
کلمات کلیدی :