می گریزی
اشکان خطیبی
حالا که پابند تو هَستم می گریزی
پابَند لَبخند تو هَستم می گریزی
با خَنده هایت زندگی می آفرینی
تا دیدَمت فهمیدم این را آخَرینی
از بوسه پَرهیزم نِمودی
با غُصه لبریزم نمودی
بارون غم غَرقم نموده
عِشقت حَواسم را رُبوده
می گریزی ، می گریزی ، می گریزی
روزی تو ز مَن گر جُدا بشوی
با غیر دِلم آشنا بشوی …
بی وفایی ، بی وفایی ، بی وفایی
حالا که پابند تو هَستم می گریزی
پابَند لَبخند تو هَستم می گریزی
با خَنده هایت زندگی می آفرینی
تا دیدَمت فهمیدم این را آخَرینی
از بوسه پَرهیزم نِمودی
با غُصه لبریزم نمودی
بارون غم غَرقم نموده
عِشقت حَواسم را رُبوده
می گریزی ، می گریزی ، می گریزی
پابَند لَبخند تو هَستم می گریزی
با خَنده هایت زندگی می آفرینی
تا دیدَمت فهمیدم این را آخَرینی
از بوسه پَرهیزم نِمودی
با غُصه لبریزم نمودی
بارون غم غَرقم نموده
عِشقت حَواسم را رُبوده
می گریزی ، می گریزی ، می گریزی
روزی تو ز مَن گر جُدا بشوی
با غیر دِلم آشنا بشوی …
بی وفایی ، بی وفایی ، بی وفایی
حالا که پابند تو هَستم می گریزی
پابَند لَبخند تو هَستم می گریزی
با خَنده هایت زندگی می آفرینی
تا دیدَمت فهمیدم این را آخَرینی
از بوسه پَرهیزم نِمودی
با غُصه لبریزم نمودی
بارون غم غَرقم نموده
عِشقت حَواسم را رُبوده
می گریزی ، می گریزی ، می گریزی
کلمات کلیدی :