مست خیال تصنیف
سینا سرلک
مزن دل شکسته ام ، شکسته تر نمی شود
ببین که چشم منتظر خسته ز در نمی شود
پر مکش از بام خیالِ مست منِ ، بمان مرو
شب سیاه من از این سیاه تر نمی شود
مرغ دلم اسیر و بسته در قفس های تنم
پر از هوای پر زدن بدون پر نمی شود
زهر شده به کام من گردشِ این چرخ فلک
بدون تو خوانده من شهد و شکر نمی شود
این همه درد و غم به دل برای دل بریدن است
بیا که نقره داغدرد بنده زر نمی شود
بدون تو نوای خوش، سر ندهد دلم، بیا
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
کلمات کلیدی :