قهوه
رستاک
افسردگی میگیره آیینه
هر بار که از تو جدا میشه
تو حتی بی آرایشم ماهی
ماهی که صبح از خواب پا میشه
شب قهر کرده وقتی فهمیده مشکی
مشکی تر از موهای لختت نیست
راحت بگو دیوونه ی زیبا
تو این همه زیبایی سختت نیست؟
چشمات دو تا فنجون قهوه است که
عطرش داره میپیچه تو خونهم ای داد بیداد
میخوام ازت دل بکنم اما، اینقدر جذابی نمیتونم
چشمات دو تا فنجون قهوه است که
عطرش داره میپیچه تو خونهم ای داد بیداد
میخوام ازت دل بکنم اما اینقدر جذابی نمیتونم
من با تو حالِ بهتری دارم
حتی زمانی که باهام سردی
تو نیستی کاری ندارم جز
اینکه بشینم تا تو برگردی
از وقتی اسمت روی لبهامه
اسم خودم چیز مهمی نیست
اشکِ رو گونم از سر شوقه
عاشق شدم چیز مهمی نیست
چشمات دو تا فنجون قهوه است که
عطرش داره میپیچه تو خونهم ای داد بیداد
میخوام ازت دل بکنم اما، اینقدر جذابی نمیتونم
چشمات دو تا فنجون قهوه است که
عطرش داره میپیچه تو خونهم ای داد بیداد
میخوام ازت دل بکنم اما اینقدر جذابی نمیتونم
کلمات کلیدی :