سجده عقل
علیرضا قربانی
حال من خراب را شهر نماز میکند
قبله به سوی قامتت راز و نیاز میکند
حال من خراب را شهر نماز میکند
قبله به سوی قامتت راز و نیاز میکند
عقل به سجده میرود عشق قیام میکند
هستی من چو دوزخی مست سلام میکند
شرم ندارد از تو من چهره ی من بیان کند
صورت من چو شعله ای رنگ هوس عیان کند
خرقه ی من به خواب او گم شد و من به سوی او
راه سفر گزیده ام تا برسم به کوی او
حال من خراب را شهر نماز میکند
قبله به سوی قامتت راز و نیاز میکند
حال من خراب را شهر نماز میکند
قبله به سوی قامتت راز و نیاز میکند
قبله به سوی قامتت راز و نیاز میکند
حال من خراب را شهر نماز میکند
قبله به سوی قامتت راز و نیاز میکند
عقل به سجده میرود عشق قیام میکند
هستی من چو دوزخی مست سلام میکند
شرم ندارد از تو من چهره ی من بیان کند
صورت من چو شعله ای رنگ هوس عیان کند
خرقه ی من به خواب او گم شد و من به سوی او
راه سفر گزیده ام تا برسم به کوی او
حال من خراب را شهر نماز میکند
قبله به سوی قامتت راز و نیاز میکند
حال من خراب را شهر نماز میکند
قبله به سوی قامتت راز و نیاز میکند
کلمات کلیدی :