سبزه بانمک
احمد سعیدی
بی خبر نزاریم از خودت
ندی به قلب من شوک
از هرچی بدت اومد، بهم بگو رک
دل من از تو که، سیاه نمیشه
دچار رفتن و از این چیا نمیشه
سبزه ی بانمکی تو، بی دوز و کلکی تو
من نمیدونی چقدر دوست دارم
همین گیر دادنای الکیتو
سبزه ی بانمکی تو، بی دوز و کلکی تو
من نمیدونی چقدر دوست دارم
همین گیر دادنای الکیتو
بخند که خنده هاتو عشقه
تو آدمی یا فرشته
عاشق بی چون و چراتم، همیشه باهاتم
من مست رنگ چشاتم
سبزه ی بانمکی تو، بی دوز و کلکی تو
من نمیدونی چقدر دوست دارم
همین گیر دادنای الکیتو
سبزه ی بانمکی تو، بی دوز و کلکی تو
من نمیدونی چقدر دوست دارم
همین گیر دادنای الکیتو
ندی به قلب من شوک
از هرچی بدت اومد، بهم بگو رک
دل من از تو که، سیاه نمیشه
دچار رفتن و از این چیا نمیشه
سبزه ی بانمکی تو، بی دوز و کلکی تو
من نمیدونی چقدر دوست دارم
همین گیر دادنای الکیتو
سبزه ی بانمکی تو، بی دوز و کلکی تو
من نمیدونی چقدر دوست دارم
همین گیر دادنای الکیتو
بخند که خنده هاتو عشقه
تو آدمی یا فرشته
عاشق بی چون و چراتم، همیشه باهاتم
من مست رنگ چشاتم
سبزه ی بانمکی تو، بی دوز و کلکی تو
من نمیدونی چقدر دوست دارم
همین گیر دادنای الکیتو
سبزه ی بانمکی تو، بی دوز و کلکی تو
من نمیدونی چقدر دوست دارم
همین گیر دادنای الکیتو
کلمات کلیدی :