زخم کهنه
مهدی مقدم
یکی شده تموم روز و شبا هام
خدا خودت برس به داد دردام
یه کینه یه نفرت یه اشک و حسرت
واسم مونده از تو تو بیقراری
یه کوه سنگ و یه دل تنگو
جا گذاشتی از خودت به یادگاری
اونیکه گذاشتی زیر پات ازم اسمش دله
اونیکه با التماس باشه نمیخوامش بره
هرچی زخم زدن بهم خودم با دستام بستم
زخم کاری تو کاری کرد نتونم وایسم
من فکر دریا بودمو تو فکر خشکی
تو عاشق دورنگی و من رنگ مشکی
دستای من باز بود برات
دستای مشتت خنجر زدی از پشت به پشتت
اونیکه گذاشتی زیر پات ازم اسمش دله
اونیکه با التماس باشه نمیخوامش بره
هرچی زخم زدن بهم خودم با دستام بستم
زخم کاری تو کاری کرد نتونم وایسم
خدا خودت برس به داد دردام
یه کینه یه نفرت یه اشک و حسرت
واسم مونده از تو تو بیقراری
یه کوه سنگ و یه دل تنگو
جا گذاشتی از خودت به یادگاری
اونیکه گذاشتی زیر پات ازم اسمش دله
اونیکه با التماس باشه نمیخوامش بره
هرچی زخم زدن بهم خودم با دستام بستم
زخم کاری تو کاری کرد نتونم وایسم
من فکر دریا بودمو تو فکر خشکی
تو عاشق دورنگی و من رنگ مشکی
دستای من باز بود برات
دستای مشتت خنجر زدی از پشت به پشتت
اونیکه گذاشتی زیر پات ازم اسمش دله
اونیکه با التماس باشه نمیخوامش بره
هرچی زخم زدن بهم خودم با دستام بستم
زخم کاری تو کاری کرد نتونم وایسم
کلمات کلیدی :