روانه شو
علی اصحابی
تا مانده به تن هنوز جانی برگرد به رسم مهربانی
زمن مگر چه دیدی چرا تو دل بریدی خزان بی بهارم همیشه بی قرارم
اگر نیایی ای همه بهانه به آتشم کشند غم زمانه
روانه شو , روانه شو , روانه بیا به سوی من به سوی خانه
روانه شو , روانه بیا به سوی خانه
قسم به اشک و آهم که جز تو را نخواهم
به جز تورا نجویم پناه و تکیه گاهم
در انتظار مانده ام و دل به خون کشانده ام
و ذره , ذره جان را به مرز خون رسانده ام
بگو زمن چه دیدی چرا تو دل بریدی
خزان بی بهارم همیشه بی قرارم
زمن مگر چه دیدی چرا تو دل بریدی خزان بی بهارم همیشه بی قرارم
اگر نیایی ای همه بهانه به آتشم کشند غم زمانه
روانه شو , روانه شو , روانه بیا به سوی من به سوی خانه
روانه شو , روانه بیا به سوی خانه
قسم به اشک و آهم که جز تو را نخواهم
به جز تورا نجویم پناه و تکیه گاهم
در انتظار مانده ام و دل به خون کشانده ام
و ذره , ذره جان را به مرز خون رسانده ام
بگو زمن چه دیدی چرا تو دل بریدی
خزان بی بهارم همیشه بی قرارم
کلمات کلیدی :