دریا شو
کسری زاهدی
دریا شو؛ تا ماهی شوم…!
به سمت تو راهی شوم
ماندم چگونه در غمت آن کس که میخواهی شوم؟!
پیله شوی؛ پروانه ام… از عشقِ تو دیوانه ام!
ای خانه ات آباد ببین؛ من خانه ای ویرانه ام
همچو اشکی که در لحظه ی غم میریزد…
قلب من را نگاه تو به هم میریزد!
دریا شو؛ تا ماهی شوم…!
به سمت تو راهی شوم
شدم آوازه خوان شهر غم!
دردت به جانم، نرو نامهربانم…
نماندی؛ که نشسته درد تو بر استخوانم…
نشد با تو بمانم
همچو اشکی که در لحظه ی غم میریزد…
قلب من را نگاه تو به هم میریزد!
دریا شو تا ماهی شوم؛ به سمت تو راهی شوم
گویند که عشقِ تو، پر از درد و فریبست!
عجب عشق عجیب است؛ که با من غریبست
گویند هزاران گل آلاله در این شهر…
عجب عشق عجیب است؛ که با من غریبه اس
دریا شو تا ماهی شوم؛ به سمت تو راهی شوم
ماندم چگونه در غمت؛ آن کس که میخواهی شوم…
به سمت تو راهی شوم
ماندم چگونه در غمت آن کس که میخواهی شوم؟!
پیله شوی؛ پروانه ام… از عشقِ تو دیوانه ام!
ای خانه ات آباد ببین؛ من خانه ای ویرانه ام
همچو اشکی که در لحظه ی غم میریزد…
قلب من را نگاه تو به هم میریزد!
دریا شو؛ تا ماهی شوم…!
به سمت تو راهی شوم
شدم آوازه خوان شهر غم!
دردت به جانم، نرو نامهربانم…
نماندی؛ که نشسته درد تو بر استخوانم…
نشد با تو بمانم
همچو اشکی که در لحظه ی غم میریزد…
قلب من را نگاه تو به هم میریزد!
دریا شو تا ماهی شوم؛ به سمت تو راهی شوم
گویند که عشقِ تو، پر از درد و فریبست!
عجب عشق عجیب است؛ که با من غریبست
گویند هزاران گل آلاله در این شهر…
عجب عشق عجیب است؛ که با من غریبه اس
دریا شو تا ماهی شوم؛ به سمت تو راهی شوم
ماندم چگونه در غمت؛ آن کس که میخواهی شوم…
کلمات کلیدی :