آهنگ دختر کبریت فروش د ویز

دختر کبریت فروش

د ویز

میگن خنده این روزا خیلی
گرونه واسه آدمای خونه به دوش نیست
مثه یه پالتو از پوست پلنگه
که قد دختر کبریت فروش نیست
دیگه هیچی نداره واسه ی گرما
فقط برف میباره تو این حوالی
داره بی حس میشه از شلاق
سرما دعا میخونه با دستای خالی
نگاهش مونده ماته سوز زمستون
همه رویاهاشو برف می پوشوند
توی کنج سرما خواست که گرم
شه چند تا کبریتو باهم یکجا سوزوند

دیگه هیچی نداره واسه ی گرما
فقط برف میباره تو این حوالی
داره بی حس میشه از شلاق سرما دعا
میخونه با دستای خالی

توی جنگ شعله ی کبریت
و سرما نفهمید اخرش بازنده اونه
تو جیبش چند تا دونه کبریت
مونده داره سرمایه هاشو میسوزونه

دیگه هیچی نداره واسه ی گرما
فقط برف میباره تو این حوالی
داره بی حس میشه از شلاق سرما
دعا میخونه با دستای خالی
دیگه هیچی نداره واسه ی گرما
فقط برف میباره تو این حوالی
داره بی حس میشه از شلاق سرما
دعا میخونه با دستای خالی
--:--
--:--