آهنگ تو کجایی بمرانی

تو کجایی

بمرانی

چراغ دو چشم من آن شب تا به سحرگه سوسو می‌زد
هر مژه از عشق او می‌زد، خاطره آن گیسو راه من از هر سو می‌زد
می‌گفت عشقم در تنهایی تو کجایی تو کجایی
بی‌تو امشب از گیتارم کی برخیزد آوایی
تو کجایی تو کجایی آخر کجا دور از مایی
کی باشدت ای بی‌خبر از رنج ما پروایی
تو کجایی تو کجایی در خلوت تنهایی‌ام
کی مانده از عشقت به جز افسانه و رویایی‌
می‌گفت عشقم در تنهایی تو کجایی تو کجایی
بی‌تو امشب از گیتارم کی برخیزد آوایی
تو کجایی تو کجایی آخر کجا دور از مایی
کی باشدت ای بی‌خبر از رنج ما پروایی
می‌گفت عشقم در تنهایی تو کجایی تو کجایی
بی‌تو امشب از گیتارم کی برخیزد آوایی
تو کجایی تو کجایی آخر کجا دور از مایی
کی باشدت ای بی‌خبر از رنج ما پروایی
تو کجایی تو کجایی در خلوت تنهایی‌ام
کی مانده از عشقت به جز افسانه و رویایی‌
می‌گفت عشقم در تنهایی تو کجایی تو کجایی
بی‌تو امشب از گیتارم کی برخیزد آوایی
تو کجایی تو کجایی آخر کجا دور از مایی
کی باشدت ای بی‌خبر از رنج ما پروایی
کلمات کلیدی :
--:--
--:--