باد گنهکار

بی هوا با چشم بیدار، در به در در کار دلدار
گفتم ای باد گنهکار، مستم کن با فکر دیدار
مستم کن با فکر دیدار

پا به پا با تو پیاده، گم شدن بر مار جاده
ای تو ای باد هماره، بگذر بر بویش دوباره
تر کن ابرویش هماره

دور از گونه های خط خط، شراب تلخت ،شبم پریشان است

پشت سایه های چشمت، فدای چشمت
... قصیده پنهان است

خوبیو میدونی به خوبی آغوش
گرمیو میمونی به تن تر از تن پوش

وقتی دلدارم میخنده، تو دلم هزار تا پرنده
میخونن با ساز تنبک، کاش یارم همیشه بخنده
دلدارم همیشه بخنده

هر سویی که بنگرم دلبر، هر جایی که میروم دلبر
ای داد از بیداد دلبر
ای داد از بیداد دلبر
فریاد از بیداد دلبر

میداند صدای پایش و خنده هایش مرا کند مدهوش
حال این دو روز من را یکی شدن را به دیگری مفروش

خوبیو میدونی به خوبی آغوش
گرمه و میمونه هوای تو در گوش

بی هوا با چشمه بیدار در به در در کار دلدار
گفتم ای باد گنهکار پرتم کن در فکر دیدار
پرتم کن در فکر دیدار

میچرخد هوای تو در سرم میخواهم بگیرمت در برم
ای داد از بیداد دلبر
ای داد از بیداد دلبر
فریاد از بیداد دلبر