اشارات نظر
میلاد درخشانی
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست.
تا اشارات نظر نامه رسان من توست.
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم.
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست.
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست.
تا اشارات نظر نامه رسان من توست.
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم.
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست.
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید.
حالیا چشم جهانی نگران من و توست.
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید.
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست.
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ،ارنه.
ای بسا باغ و بهاران که خزارن من و توست.
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت.
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست.
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل.
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست.
سایه زاتشکده ماست فروغ مه مهر.
وه از این آتش روشن که به جان من و توست.
تا اشارات نظر نامه رسان من توست.
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم.
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست.
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست.
تا اشارات نظر نامه رسان من توست.
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم.
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست.
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید.
حالیا چشم جهانی نگران من و توست.
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید.
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست.
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ،ارنه.
ای بسا باغ و بهاران که خزارن من و توست.
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت.
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست.
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل.
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست.
سایه زاتشکده ماست فروغ مه مهر.
وه از این آتش روشن که به جان من و توست.
کلمات کلیدی :