ارمغان تاریکی
محمد اصفهانی
چه در دل من ، چه در سر تو
من از تو رسیدم، به باور تو
تو بودی و من، به گریه نشستم
برابر تو، به خاطر تو
به گریه نشستم، بگو چه کنم
با تو شوری در جان
بی تو جانی ویران
از این زخم پنهان، میمیرم
نامت در من باران
یادت در دل طوفان
با تو امشب پایان می گیرم
نه بی تو سکوت، نه بی تو سخن
به یاد تو بودم، به یاد تو من
ببین غم تو، رسیده به جانا، دویده به تن
ببین غم تو، رسیده به جانم، بگو چه کنم
با تو شوری در جان، بی تو جانی ویران
از این زخم پنهان می میرم، می میرم
من از تو رسیدم، به باور تو
تو بودی و من، به گریه نشستم
برابر تو، به خاطر تو
به گریه نشستم، بگو چه کنم
با تو شوری در جان
بی تو جانی ویران
از این زخم پنهان، میمیرم
نامت در من باران
یادت در دل طوفان
با تو امشب پایان می گیرم
نه بی تو سکوت، نه بی تو سخن
به یاد تو بودم، به یاد تو من
ببین غم تو، رسیده به جانا، دویده به تن
ببین غم تو، رسیده به جانم، بگو چه کنم
با تو شوری در جان، بی تو جانی ویران
از این زخم پنهان می میرم، می میرم
کلمات کلیدی :