آشوب
محمد اصفهانی
خیلی وقتا توو دلم آشوبه
خیلی وقته من همش غمگینم
توی این شبا هوا سنگینه
تا خود صبح خواب بد می بینم
چرخ زندگی به کام ما نگشت
هر دومون غم زده ی یه ماتمیم
ما جوونی ی همو سوزوندیم
ما یه عمریه بدهکار همیم
من از این سر تو از اون سر زمان
خاطراتِ کهنه رو ورق زدیم
هفته ها پشت سر هم اومدن
ولی یک قدم به سمت هم نیومدیم
تو تظاهر غرور صخره و من
حکایت جهانِ شیشه ای
من توو فکر رقص نور و آینه م
تو به فکر ضربه ی همیشه ای
من از این سر تو از اون سر
هردو مون نگران یک ریشه ایم
هفته ها پشت سر هم اومدنو
ما در گیر زخمای همیشه ایم
خیلی وقته من همش غمگینم
توی این شبا هوا سنگینه
تا خود صبح خواب بد می بینم
چرخ زندگی به کام ما نگشت
هر دومون غم زده ی یه ماتمیم
ما جوونی ی همو سوزوندیم
ما یه عمریه بدهکار همیم
من از این سر تو از اون سر زمان
خاطراتِ کهنه رو ورق زدیم
هفته ها پشت سر هم اومدن
ولی یک قدم به سمت هم نیومدیم
تو تظاهر غرور صخره و من
حکایت جهانِ شیشه ای
من توو فکر رقص نور و آینه م
تو به فکر ضربه ی همیشه ای
من از این سر تو از اون سر
هردو مون نگران یک ریشه ایم
هفته ها پشت سر هم اومدنو
ما در گیر زخمای همیشه ایم
کلمات کلیدی :