یه تیکه زمین
محمد اصفهانی
بهشت از دست آدم رفت، از اون روزی که گندم خورد
ببین چی میشه اون کس که، یه جو از حق مردم خورد
کسایی که تو این دنیا، حساب ما رو پیچیدن
یه روزی هر کسی باشن، حساباشونو پس میدن
عبادت از سر وحشت، واسه عاشق عبادت نیست
پرستش راه تسکینه، پرستیدن تجارت نیست
سر آزادگی مردن، ته دلدادگی میشه
یه وقتایی تمام دین، همین آزادگی میشه
کنار سفره خالی یه دنیا آرزو چیدن
بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون میدن
بذار بازی کنن بازم، برامون با همین نقشه
خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه
کسایی که به هر راهی دارن روزی تو می گیرن
گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن
جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم
همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم
ببین چی میشه اون کس که، یه جو از حق مردم خورد
کسایی که تو این دنیا، حساب ما رو پیچیدن
یه روزی هر کسی باشن، حساباشونو پس میدن
عبادت از سر وحشت، واسه عاشق عبادت نیست
پرستش راه تسکینه، پرستیدن تجارت نیست
سر آزادگی مردن، ته دلدادگی میشه
یه وقتایی تمام دین، همین آزادگی میشه
کنار سفره خالی یه دنیا آرزو چیدن
بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون میدن
بذار بازی کنن بازم، برامون با همین نقشه
خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه
کسایی که به هر راهی دارن روزی تو می گیرن
گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن
جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم
همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم
کلمات کلیدی :