حواست نیست
سامان جلیلی
دارم حس میکنم دیگه یه جای کار می لنگه
اونی که تو ولش کردی تو این روزا دلش تنگه
حواسم جمع بهت اما تو این روزا حواست نیست
اونی که از خودت کندی دل من بود لباست نیست
کجای بازی چشماتو به دست اشک بخشیدی
کجا پشتت نبودم که تو از ادامه ترسیدی
چرا هر چی که پیش میری نگاهت رو به من سرده
اهمیت نمیدی به کسی که با تو همدرده
ته چشمام بارونه وجودم از شکست میگه
مث غریبه هایی بام شدی یه آدم دیگه
چرا هر چی که پیش میری نگاهت رو به من سرده
اهمیت نمیدی به کسی که با تو همدرده
کلمات کلیدی :