بند ناف تا خط صاف
یاس
ورس ۱
کلی انگیزه داشتم حیف شد
حالام بالام ولی رو سِیف مُد
این همه راهو برو به امید فردایی
که یهو می بینی غیب شد
اَجی مَجی لا فَرَجی
یه عده فعّالن و ما فلجیم
تو این وضعیت واقعا عجیب
باس کلی دُم رو با قلم چید
این بحث رو نمیشه تعبیرش کرد
می گن آینده رفته از این کشور
واسه جماعت گنجشک روزی
آینده یعنی همین امشب
ولی جیک نزن درخواست نکن
دیگه هیچ رقمه پرواز نکن
ساکت هیس نخند آواز نخون
دیگه واسه هیچ نفر راه باز نکن
منظور اینه که به زور خواب باشی
باس یادت بره که یه روز بال داشتی
دست بسته جلو قُلدُر
تهش میشه مملکت گُل و قُلقُل
هر کی رسید یه پاپوش برید
هر کی تونست از این چارگوش گریخت
حرفات رو نمی تونی بازگوش کنی
مجبوری بشینی که باز، گوش کنی
لای جوونا صحبت وصیت
و گریزونیم از لغت نصیحت
و محاسن روی صورته نه سیرت
و نشستیم روی گسل حقیقت
اونا که شب ها تو ضیافتن
از اون سر دنیا می گه ویوا وطن
با چند تا کلمه پی نیابتن
فقط آدما هیزم سیاستن
همخوان
با اینکه مغز درگیر کاره
فکرم زیر تیر داره
مقصد دیگه تیره تاره
ولی من می مونم
می دونم می خوان از من چی بسازن
حتی تو فکرشون من نمی بازم
بذار حالا روم شطرنجی بذارن
ولی من می مونم
ورس۲
می زنن بهم قُر نمیشم
منو شوکه نمی کنه فُرم این شهر
آدم ها مثل چاهین که هر چی
حال بدی انگاری پر نمیشن
واسه من غریبه نمای شهر
انگار همه بازیگر نمایشن
روز ها همه چی رو می بینم
و بهش فکر می کنم توی تمام شب
حالا فاز بد نگیر و کله بکوب
به باقی راه جلو بله بگو
بلا بارونه مَرهَم با قطره چکون
دیگه راه چاره میشه خنده ژِکوند
سنجشمون، گردش پول
یعنی ارزش ها افتاده از چشمون
یکی فلسفه هاشو تا دسته چپوند
واسه اثبات فلسفه کله شکوند
دیدِ هرزه گرد
نیمه حمله ور
تیز و اهل فن
که کی به صرفه تره
اینه مهد فخر
دیگه معرفت
دید و حد فهم
زیر خط فقر
ظاهر رو ببینی اصل هوش
تو باطن جای مغز فضله موش
لای برند ها خودشو پیچیده
هویت و هسته پوچ
عین میوه های هورمونی
پی زَر و کیسه های پُر پول
که جار بزنی و دیده ها رو کور کنی
با ایده های فُرغونی رُخ بگیری
و میز کارو پر کنی
از جماعت لق کندم
این بادبادک ها به یه نخ بندن
این چهره عصبی گارد قلبیه
که خیلی ها اومدن و زخم کردن
همخوان
با اینکه مغز درگیر کاره
فکرم زیر تیر داره
مقصد دیگه تیره تاره
ولی من می مونم
می دونم می خوان از من چی بسازن
حتی تو فکرشون من نمی بازم
بذار حالا روم شطرنجی بذارن
ولی من می مونم
ورس۳
واسه همینه زندگی رو مبارزه می بینم
با برنامه مقابلت می شینم
من اعصاب بیست سال دیگمو
الان دارم از بدن خودم مساعده می گیرم
پوست شهر رو جلو همه می کنم
اون زیر پره از مغز بی هدف
من جواز سانسور رو نمیدم
حرف قشنگا رو که همه می زنن
رپ یعنی حجامت روح
تنبیه قضاوت کور
تفکیک عدالت و زور
خونه آخر، تجارت و پول
تو حرف و عمل همه کار ها در حد
تا قَلَم رو دارم از همه دارا تَرَم
ولی یه وقتا حس می کنم حالم خوش نیست
یه حَمزه میشه چَتر بالا سَرَم
و با کلمه تصویر مرداب رو کشیدم
اونجا که منو به صُلّابه کشیدن
به جا اینکه از پا افتاده بشینم
دندون نیشم رو سُمباده کشیدم
دیگه مهم نیست چه سالیه
از این جا به بعد وقت اضافیه
میری سرپایینی و سرعت می گیری
می بینی شصت ساعت یعنی یه ثانیه
تا وقتی وداع بگی دار فانی
کارت اینه که پر کنی جای خالی
انگار افتادی وسط چاه تاریک
فقط تصویر ماهو داری
از اونجا که بُریده شد بند ناف
تا اون وقتی که پایان یه خط صافه
قدم ها رو یه جوری من می کوبم …
کلی انگیزه داشتم حیف شد
حالام بالام ولی رو سِیف مُد
این همه راهو برو به امید فردایی
که یهو می بینی غیب شد
اَجی مَجی لا فَرَجی
یه عده فعّالن و ما فلجیم
تو این وضعیت واقعا عجیب
باس کلی دُم رو با قلم چید
این بحث رو نمیشه تعبیرش کرد
می گن آینده رفته از این کشور
واسه جماعت گنجشک روزی
آینده یعنی همین امشب
ولی جیک نزن درخواست نکن
دیگه هیچ رقمه پرواز نکن
ساکت هیس نخند آواز نخون
دیگه واسه هیچ نفر راه باز نکن
منظور اینه که به زور خواب باشی
باس یادت بره که یه روز بال داشتی
دست بسته جلو قُلدُر
تهش میشه مملکت گُل و قُلقُل
هر کی رسید یه پاپوش برید
هر کی تونست از این چارگوش گریخت
حرفات رو نمی تونی بازگوش کنی
مجبوری بشینی که باز، گوش کنی
لای جوونا صحبت وصیت
و گریزونیم از لغت نصیحت
و محاسن روی صورته نه سیرت
و نشستیم روی گسل حقیقت
اونا که شب ها تو ضیافتن
از اون سر دنیا می گه ویوا وطن
با چند تا کلمه پی نیابتن
فقط آدما هیزم سیاستن
همخوان
با اینکه مغز درگیر کاره
فکرم زیر تیر داره
مقصد دیگه تیره تاره
ولی من می مونم
می دونم می خوان از من چی بسازن
حتی تو فکرشون من نمی بازم
بذار حالا روم شطرنجی بذارن
ولی من می مونم
ورس۲
می زنن بهم قُر نمیشم
منو شوکه نمی کنه فُرم این شهر
آدم ها مثل چاهین که هر چی
حال بدی انگاری پر نمیشن
واسه من غریبه نمای شهر
انگار همه بازیگر نمایشن
روز ها همه چی رو می بینم
و بهش فکر می کنم توی تمام شب
حالا فاز بد نگیر و کله بکوب
به باقی راه جلو بله بگو
بلا بارونه مَرهَم با قطره چکون
دیگه راه چاره میشه خنده ژِکوند
سنجشمون، گردش پول
یعنی ارزش ها افتاده از چشمون
یکی فلسفه هاشو تا دسته چپوند
واسه اثبات فلسفه کله شکوند
دیدِ هرزه گرد
نیمه حمله ور
تیز و اهل فن
که کی به صرفه تره
اینه مهد فخر
دیگه معرفت
دید و حد فهم
زیر خط فقر
ظاهر رو ببینی اصل هوش
تو باطن جای مغز فضله موش
لای برند ها خودشو پیچیده
هویت و هسته پوچ
عین میوه های هورمونی
پی زَر و کیسه های پُر پول
که جار بزنی و دیده ها رو کور کنی
با ایده های فُرغونی رُخ بگیری
و میز کارو پر کنی
از جماعت لق کندم
این بادبادک ها به یه نخ بندن
این چهره عصبی گارد قلبیه
که خیلی ها اومدن و زخم کردن
همخوان
با اینکه مغز درگیر کاره
فکرم زیر تیر داره
مقصد دیگه تیره تاره
ولی من می مونم
می دونم می خوان از من چی بسازن
حتی تو فکرشون من نمی بازم
بذار حالا روم شطرنجی بذارن
ولی من می مونم
ورس۳
واسه همینه زندگی رو مبارزه می بینم
با برنامه مقابلت می شینم
من اعصاب بیست سال دیگمو
الان دارم از بدن خودم مساعده می گیرم
پوست شهر رو جلو همه می کنم
اون زیر پره از مغز بی هدف
من جواز سانسور رو نمیدم
حرف قشنگا رو که همه می زنن
رپ یعنی حجامت روح
تنبیه قضاوت کور
تفکیک عدالت و زور
خونه آخر، تجارت و پول
تو حرف و عمل همه کار ها در حد
تا قَلَم رو دارم از همه دارا تَرَم
ولی یه وقتا حس می کنم حالم خوش نیست
یه حَمزه میشه چَتر بالا سَرَم
و با کلمه تصویر مرداب رو کشیدم
اونجا که منو به صُلّابه کشیدن
به جا اینکه از پا افتاده بشینم
دندون نیشم رو سُمباده کشیدم
دیگه مهم نیست چه سالیه
از این جا به بعد وقت اضافیه
میری سرپایینی و سرعت می گیری
می بینی شصت ساعت یعنی یه ثانیه
تا وقتی وداع بگی دار فانی
کارت اینه که پر کنی جای خالی
انگار افتادی وسط چاه تاریک
فقط تصویر ماهو داری
از اونجا که بُریده شد بند ناف
تا اون وقتی که پایان یه خط صافه
قدم ها رو یه جوری من می کوبم …
کلمات کلیدی :