آهنگ یک روز می آیی وحید تاج

یک روز می آیی

وحید تاج

یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم
یک روز می آیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین مست و خمارت نیستم
شب زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی
شب زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی
تو بی قراری میکنی من بی قرارت نیستم
تو بی قراری میکنی من بی قرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد
گل میدهی نو میشوی گل میدهی نو میشوی
من در بهارت نیستم
گل میدهی نو می شوی من در بهارت نیستم
زنگارها را شسته ام دور از کدورت های دور
آیینه ای رو به توام اما کنارت نیستم
دور دلم دیوار نیست انکار من دشوار نیست
اصلا منی در کار نیست اصلا منی در کار نیست
امنم حصارت نیستم امنم حصارت نیستم
--:--
--:--