زمستون
امیر عظیمی
پاییزم انگار از موندن پشیمونه
یلدا شروعِ قصه ی، خوبِ زمستونه
قلبی که عاشق شد تو فصل زردِ عشق
از رفتنِ بارونِ پاییزی هراسونه
باید یه حِسِ تازه ای ما بینِ ما باشه
روزای خوبی بعد از این ها پیش رومونه
آسون نبود اما ، من بغضم و خوردم
این سختیا حالا با تو چه آسونه
پاییزم انگار از موندن پشیمونه
یلدا شروعِ قِصه ی خوبِ زمستونه
پاییز فصل عاشقی بود و نفهمیدی
این راز پشت تیرگیِ ابر می مونه
یلدا شروعِ قصه ی، خوبِ زمستونه
قلبی که عاشق شد تو فصل زردِ عشق
از رفتنِ بارونِ پاییزی هراسونه
باید یه حِسِ تازه ای ما بینِ ما باشه
روزای خوبی بعد از این ها پیش رومونه
آسون نبود اما ، من بغضم و خوردم
این سختیا حالا با تو چه آسونه
پاییزم انگار از موندن پشیمونه
یلدا شروعِ قِصه ی خوبِ زمستونه
پاییز فصل عاشقی بود و نفهمیدی
این راز پشت تیرگیِ ابر می مونه
کلمات کلیدی :