بدرود
کاوه آفاق
با تو بدرود اولین و آخرین یار
اینِ اون لحظه ی معروف که میگن خم میشه دیوار
خدا نگه دار زدی آخر دل به دریا
دیگه این جاده تمومه
ته خطه اسم اینجا
با تو بدرود شب بخیر تا بی نهایت
دیگه بیدار نمیشی صبح حتی از زنگای ساعت
با تو بدرود دیدی خوابیدی چه آروم
توی این هوای سنگین دیگه لالایی نخون
سرده اینجا هااا میشینه روی شیشه
نقش اسمت رو بخارا سرانگشت میشینه
سخته اینجا رمقی نمونده در من
سوختم از سردی دستات
لحظه ها بی تو دردن
با تو بدرود شب بخیر تا بی نهایت
دیگه بیدار نمیشی صبح حتی از زنگای ساعت
با تو بدرود دیگه خوابیدی چه آروم
توی این هوای سنگین دیگه لالایی نخون
کلمات کلیدی :