با من باش
یاس
این درسته تسلیم ، آره تو هستی
گرفتی دیگه تصمیمو، بارتو بستی
وقتی که بدترین خاطره هات
به تو می گه که دیگه باید خاتمه داد
سراسر وجود تو خدشه دار شد
شاکی از مادری که بچه دار شد
به این دنیا اومدی و شدی ناخوانده وارد
حالا هم که می خوای بشی نارانده خارج
کسی به زندگی تو وارد نشد
عمرتو به مو رسید و پاره نشد
ولی حالا خودت می خوای اونو پاره کنی
ولی دست نگه دار ، این کار تو نیست
می خوای بمیری تا که بدونن بلکه قدرت
یه شعر بنویسن رو سنگ قبرت
بگن حرفاش بین همه گم بود بی چاره
مثل جوک یکی سر خاکت کمپوت بیاره
فکرت ، می کنه دلو قانع
که جونت رو زمین گروگانه
ولی بس کن الان عصبی هستی
این نمی تونه باشه نظر اصلیت
تو می دونی که سکوت بدنت برابر با شکست و سقوط وطنت
نرو ، که رفتنت دیگه بستن در دفتر آینده هاست
تو می دونی که طلوع قدمت به طرف مرگ یعنی غروب وطنت
بمون ، با من بتاز ، پاینده باش ، آینده ها رو با من بساز
واسه چی تو داری مرگتو طلب می کنی
فکرتو اینه ، تو داری عقب می مونی
ببین ، همه چی حله فقط می دونی
الکی تو داری وقتتو تلف می کنی
خصلت آدما اینه که فراموش کارن
اگه تو بری ، یکی دیگه رو در آغوش دارن
این ها رو می دونی حالا می خوای تو باز بری
نکنه که می خوای به دشمنات فاز بدی
پشت سرت زدن ، همه باهات بدن ، لحظه هات هدر رفت و باز عقب
موندی از همه و لحظه هات غم و رنگ ماتمه و وقت ما هم کمه
متاسفانه غلطه ، راه تو سوی درکه
رهسپار هدف مرگ باری که منم
صد بار به سرم زد تا که قدم
بردارم به طرف مرگ ، وای این غلطه ، نه
تو می دونی که سکوت بدنت برابر با شکست و سقوط وطنت
نرو ، که رفتنت دیگه بستن در دفتر آینده هاست
تو می دونی که طلوع قدمت به طرف مرگ یعنی غروب وطنت
بمون ، با من بتاز ، پاینده باش ، آینده ها رو با من بساز
می گی بازم یاس الکی رفت رو سن
ببین اشک بعد رفتن تو هفت روزه
حالا چی شده واسه مرگ چراغت سبزه
واسه نجات رسیده همین یک راه به مغزت
می خوای خودتو بکشی ، بری که چی
شیطونو لعنت کن و بگیر بشین
فکر می کنی وقتی بری اون دست پل
فرشته ها منتظرتن با دسته گل
نه، مطمئن باش از این خبرا نیست
خیلی رفتن و تو هم یک نفر لیستی
تو پاشو حالا بتکون گرد و خاکتو
بترکون جهان سرد و ساکتو
پاشو ، بگو خیلی مونده خسته شم
خود کشی هم واسه تو داره کسر شان
دردهای ما درسه اگه متنش رو بخونیم
که وقتی رسیدیم بالا قدرشو بدونیم
دردها دارن می کنن با تو دست رشته بازی
چیزی دور نمی مونه از چشم قاضی
پس بگو فردایی بازم هست و
بگو این سختی ها بازنده است
بگو فکر می کنی از تو شکست خوردم
تو فکر بکنی از تو یه دست بردم
یاس
از تو یه دست بردم
گرفتی دیگه تصمیمو، بارتو بستی
وقتی که بدترین خاطره هات
به تو می گه که دیگه باید خاتمه داد
سراسر وجود تو خدشه دار شد
شاکی از مادری که بچه دار شد
به این دنیا اومدی و شدی ناخوانده وارد
حالا هم که می خوای بشی نارانده خارج
کسی به زندگی تو وارد نشد
عمرتو به مو رسید و پاره نشد
ولی حالا خودت می خوای اونو پاره کنی
ولی دست نگه دار ، این کار تو نیست
می خوای بمیری تا که بدونن بلکه قدرت
یه شعر بنویسن رو سنگ قبرت
بگن حرفاش بین همه گم بود بی چاره
مثل جوک یکی سر خاکت کمپوت بیاره
فکرت ، می کنه دلو قانع
که جونت رو زمین گروگانه
ولی بس کن الان عصبی هستی
این نمی تونه باشه نظر اصلیت
تو می دونی که سکوت بدنت برابر با شکست و سقوط وطنت
نرو ، که رفتنت دیگه بستن در دفتر آینده هاست
تو می دونی که طلوع قدمت به طرف مرگ یعنی غروب وطنت
بمون ، با من بتاز ، پاینده باش ، آینده ها رو با من بساز
واسه چی تو داری مرگتو طلب می کنی
فکرتو اینه ، تو داری عقب می مونی
ببین ، همه چی حله فقط می دونی
الکی تو داری وقتتو تلف می کنی
خصلت آدما اینه که فراموش کارن
اگه تو بری ، یکی دیگه رو در آغوش دارن
این ها رو می دونی حالا می خوای تو باز بری
نکنه که می خوای به دشمنات فاز بدی
پشت سرت زدن ، همه باهات بدن ، لحظه هات هدر رفت و باز عقب
موندی از همه و لحظه هات غم و رنگ ماتمه و وقت ما هم کمه
متاسفانه غلطه ، راه تو سوی درکه
رهسپار هدف مرگ باری که منم
صد بار به سرم زد تا که قدم
بردارم به طرف مرگ ، وای این غلطه ، نه
تو می دونی که سکوت بدنت برابر با شکست و سقوط وطنت
نرو ، که رفتنت دیگه بستن در دفتر آینده هاست
تو می دونی که طلوع قدمت به طرف مرگ یعنی غروب وطنت
بمون ، با من بتاز ، پاینده باش ، آینده ها رو با من بساز
می گی بازم یاس الکی رفت رو سن
ببین اشک بعد رفتن تو هفت روزه
حالا چی شده واسه مرگ چراغت سبزه
واسه نجات رسیده همین یک راه به مغزت
می خوای خودتو بکشی ، بری که چی
شیطونو لعنت کن و بگیر بشین
فکر می کنی وقتی بری اون دست پل
فرشته ها منتظرتن با دسته گل
نه، مطمئن باش از این خبرا نیست
خیلی رفتن و تو هم یک نفر لیستی
تو پاشو حالا بتکون گرد و خاکتو
بترکون جهان سرد و ساکتو
پاشو ، بگو خیلی مونده خسته شم
خود کشی هم واسه تو داره کسر شان
دردهای ما درسه اگه متنش رو بخونیم
که وقتی رسیدیم بالا قدرشو بدونیم
دردها دارن می کنن با تو دست رشته بازی
چیزی دور نمی مونه از چشم قاضی
پس بگو فردایی بازم هست و
بگو این سختی ها بازنده است
بگو فکر می کنی از تو شکست خوردم
تو فکر بکنی از تو یه دست بردم
یاس
از تو یه دست بردم
کلمات کلیدی :