تنگ غروب

تنگ غروبِ دل من بد جوری تنگ میشه برات
چه ساده پاک کردی منو از دفتر خاطره هات
خیلی دلم گرفته که نَموندی تو کنار من
حتی تو آسمون نمود ستاره ای برای من

غروب سرد لعنتی آتیش کشید به زندگیم
اشکام و جاری کرده روی دفتر همیشگیم
خیلی بدی کردی به من بدون که یادم نمیره !
این کاری که تو کردی از خاطر آدم نمیره !

تو همه فکر منی چرا میری دل می کنی
از همه خاطره هات داری منو خط میزنی

غروب سرد لعنتی آتیش کشید به زندگیم
اشکام و جاری کرده روی دفتر همیشگی
خیلی بدی کردی به من بدون که یادم نمیره !