تصویر
فریدون آسرایی
یه تصویر از توو دریا،همه دارو ندارم شد،
یه حسرت از همون چیزی که میخوامو ندارم شد.
یه تصویر از تو و دریا،پر از موج کرده روزامو،
تو طوفانت برام دنیاس،ببین شور تماشامو
یه وقتا رنگ چشماتو،نمیبینم ،آخه دریا
کنار برقه چشمات،نمیشه فرقشون پیدا.
یه قاب از حرم این دستام،میسازم تا که این تصویر
یه تکه از وجودم شه،مثه قسمت،مثه تقدیر
میمونم خیره رو عکست،برام زندس پر از غوغا
،چه لبریزم من از یادت،تورو دارم تو این دستا.
نگاهم خندهام بغضم،همه بوی تورو داره،
چقدر قصّه ، چقدر حرمت،از این تصویر سرشاره
بذار اشکام بشن آینه ، بشینن روبه روی تو
تلاقیشون با هم نابه ؛ میسازن بی نهایت رو
حقیقت داره این دوری ، تو رفتی نیستی تو خونه
ولی فکرت ، غمت؛ عشقت ؛
شده مهمون و میمونه!
کلمات کلیدی :