ساتوری
حمید صفت
با دل چون کبوترم انس گرفته چشم تو
رام به خود نمودهام بازدلِ رمیدهٔ را
دست مکش به موی او مات مشو به روی او
تا نکشد به خون دل دامن دیده یِ تو را
دست مکش به موی او مات مشو به روی او
تا نکشد به خون دل دامن دیده یِ تو را
حمید صفت ، چقد این اسم ترس میده به من
خندید خنده ی یه جمع ، لب برچیدم شد همه چی عوض
شد همه چی عوض ، شد همه چی عوض
پس خدا گفت از هیچی نترس
ترسم از خدا بود ، که بگو چی میشه تهش
لش نشسته سقف ، فشارش رو سینمه
خدا چشاشو بست ، چرا چشاشو بست؟
حبس حبس نفسم حبس ، حبس بدنم حبس
لمس خدا نشست ، تو دیدی کجا نشست
غرق دیوارا میزنن حرف ؛ سکوت میزنه جَر
جبر ، خدا ، گوش نمیده حرف
گفت دستمو بگیر بخند ، چشماتو آروم ببند
چشماتو آروم ببند ، من همون آروم درد
درد ، درد ، هنوز همونه درد
هنوز همونه درد ، هنوز همونه درد
اینا رو میگفت به من ، نشو نگران بعد
اینا که جلوترن ، یه روز میبافی به هم
اما قفسم چه تنگ ، هوسم میگه بجنگ
بغلیم میگه نگو ، هیس آروم بگند
آروم بگند ، آروم بگند
هیس ، آروم بگند ، بغلیم میگه نگو
منم اون آروم درد
ترسم اَ خدامه نه ، منم اون خدایِ من
من منِ منم ، نیمه ی بدِ منم
من میخوام کسی بشم ، که شبیه کسی نشم
کسِ بی کسا بشم ، روزی بی کسی نشم
اونقد هم شادی میخوام ، که بدم ادامه راه
اونقدر غم که بده حالتِ انسانی به ما
من شکستامو میخوام ، واسه یِ فروتنی
اونقده ایمان هم ، که بره افسردگیم
با تصمیم راهمو میام ، واسه یه روزِ دیگه
اونقدره ثروت که بگه نیازم اسیره
من آیندمو میخوام ، پس باید شور بدم
با دوستانمم میام ؛ که به من روح بدن
من منو میخوام ، به خودم قول بدم
که توو برف و بوران ، که اگه نباشه نور
منم آفتاب سوزان ، از امید بدم میاد
شبیه حرفِ زیاد ، من حرکتو میخوام
انفجار داره میاد ، نه مثل هیروشیما
با یه صدایِ شیوا ، باروت و با بوی یاس
اتمم پرِ احساس ، این بهترین بمب دنیاست
کودکیم آروم بخواب ، این بمب دست خداست
این بمب دست خداست ، این بمب دست خداست
رام به خود نمودهام بازدلِ رمیدهٔ را
دست مکش به موی او مات مشو به روی او
تا نکشد به خون دل دامن دیده یِ تو را
دست مکش به موی او مات مشو به روی او
تا نکشد به خون دل دامن دیده یِ تو را
حمید صفت ، چقد این اسم ترس میده به من
خندید خنده ی یه جمع ، لب برچیدم شد همه چی عوض
شد همه چی عوض ، شد همه چی عوض
پس خدا گفت از هیچی نترس
ترسم از خدا بود ، که بگو چی میشه تهش
لش نشسته سقف ، فشارش رو سینمه
خدا چشاشو بست ، چرا چشاشو بست؟
حبس حبس نفسم حبس ، حبس بدنم حبس
لمس خدا نشست ، تو دیدی کجا نشست
غرق دیوارا میزنن حرف ؛ سکوت میزنه جَر
جبر ، خدا ، گوش نمیده حرف
گفت دستمو بگیر بخند ، چشماتو آروم ببند
چشماتو آروم ببند ، من همون آروم درد
درد ، درد ، هنوز همونه درد
هنوز همونه درد ، هنوز همونه درد
اینا رو میگفت به من ، نشو نگران بعد
اینا که جلوترن ، یه روز میبافی به هم
اما قفسم چه تنگ ، هوسم میگه بجنگ
بغلیم میگه نگو ، هیس آروم بگند
آروم بگند ، آروم بگند
هیس ، آروم بگند ، بغلیم میگه نگو
منم اون آروم درد
ترسم اَ خدامه نه ، منم اون خدایِ من
من منِ منم ، نیمه ی بدِ منم
من میخوام کسی بشم ، که شبیه کسی نشم
کسِ بی کسا بشم ، روزی بی کسی نشم
اونقد هم شادی میخوام ، که بدم ادامه راه
اونقدر غم که بده حالتِ انسانی به ما
من شکستامو میخوام ، واسه یِ فروتنی
اونقده ایمان هم ، که بره افسردگیم
با تصمیم راهمو میام ، واسه یه روزِ دیگه
اونقدره ثروت که بگه نیازم اسیره
من آیندمو میخوام ، پس باید شور بدم
با دوستانمم میام ؛ که به من روح بدن
من منو میخوام ، به خودم قول بدم
که توو برف و بوران ، که اگه نباشه نور
منم آفتاب سوزان ، از امید بدم میاد
شبیه حرفِ زیاد ، من حرکتو میخوام
انفجار داره میاد ، نه مثل هیروشیما
با یه صدایِ شیوا ، باروت و با بوی یاس
اتمم پرِ احساس ، این بهترین بمب دنیاست
کودکیم آروم بخواب ، این بمب دست خداست
این بمب دست خداست ، این بمب دست خداست
کلمات کلیدی :