آب و آینه
مجید اخشابی
زیر سقف آسمون نقره کوب ، شبح شهر سیاه و می شه دید
ترمه و عقیق آب و آینه ، گوشه ابروی ماه و می شه دید
بعضی ها مثل ستاره ها سپید ، رفتن وتکیه به آسمون دادن
بعضی ها رو پشت بوم خونشون موندن و ماه و به هم نشون دادن
باز باید یه دور دیگه بگذره ، از همین یک دو سه روزه عمرمون
می مونیم یا نمی مونیم با خداست ، پای سفره های افطار و اذون
کاشکی عطر نفس فرشته ها ، این دل عاشقو مبتلا کنه
کاشکی بارونی بیاد از آسمون ، قلبای شکسته رو طلا کنه
کاش زمونه فرصتی به ما بده ، فرصت دوباره آشنا شدن
کاش یه بار هم ما رو قابل بدونن برا پر کشیدن و رها شدن
ای نسیم رحمت خدا ، ای هوای باغ آشنا
چون خزان دل شکسته ایم ، ما به حال خود مکن رها
خوش به حال اون جوانه های نور که شدن شکوفه های شب عید
اونا که پرنده های دلشون از رو دستای قنوتشون پرید
ترمه و عقیق آب و آینه ، گوشه ابروی ماه و می شه دید
بعضی ها مثل ستاره ها سپید ، رفتن وتکیه به آسمون دادن
بعضی ها رو پشت بوم خونشون موندن و ماه و به هم نشون دادن
باز باید یه دور دیگه بگذره ، از همین یک دو سه روزه عمرمون
می مونیم یا نمی مونیم با خداست ، پای سفره های افطار و اذون
کاشکی عطر نفس فرشته ها ، این دل عاشقو مبتلا کنه
کاشکی بارونی بیاد از آسمون ، قلبای شکسته رو طلا کنه
کاش زمونه فرصتی به ما بده ، فرصت دوباره آشنا شدن
کاش یه بار هم ما رو قابل بدونن برا پر کشیدن و رها شدن
ای نسیم رحمت خدا ، ای هوای باغ آشنا
چون خزان دل شکسته ایم ، ما به حال خود مکن رها
خوش به حال اون جوانه های نور که شدن شکوفه های شب عید
اونا که پرنده های دلشون از رو دستای قنوتشون پرید
کلمات کلیدی :