خستگیا
سیاوش قمیشی
خسته از خستگیای این دل وا مونده
خسته از تو که خیالت پیش من جا مونده
خسته از پرسه تو شهری، که همش آواره
بی تو زیر آسمونی که یه بند می باره
به همین سادگیا نیست از تو دل کندن و دوری
چه سبک پر زدی از من، تو بگو آخه چجوری
تو چجوری غم این خستگی از یادت رفت
حسرت روزای رفته، همه از آهِت رفت
من چجوری به تو و عطر تو بیمار شدم
تو که رفتی عطرِ بارونِ شب همراهت رفت
خسته از تو که خیالت پیش من جا مونده
خسته از پرسه تو شهری، که همش آواره
بی تو زیر آسمونی که یه بند می باره
به همین سادگیا نیست از تو دل کندن و دوری
چه سبک پر زدی از من، تو بگو آخه چجوری
تو چجوری غم این خستگی از یادت رفت
حسرت روزای رفته، همه از آهِت رفت
من چجوری به تو و عطر تو بیمار شدم
تو که رفتی عطرِ بارونِ شب همراهت رفت
کلمات کلیدی :