مرا رها مکن
سالار عقیلی
آغاز راهم چون به عشق تو رقم خورد
با من بمان تا انتها مرا رها مکن
در این سیاهی ای خدا مرا رها مکن
ای آشنا بی آشنا مرا رها مکن
با این هوا عمری نفس کشیدم ای خدا
میمیرم اینجا بی هوا مرا رها مکن
چو کشتی شکسته ای که غرق می شود
به حال خویش ناخدا مرا رها مکن
چو رود جاریم مگر تو مقصدم شوی
به دشت های ناکجا مرا رها مکن
مرا رها مکن چو برگ زرد کوچکی
به زیر پای بادها مرا رها مکن
مگیر مهر خویش را ز باغ باغبان
خدای من در این هوا مرا رها مکن
اگر چه عاشق کسی به غیر تو شدم
ولی به جرم این خطا مرا رها مکن
کلمات کلیدی :