حال خراب این روزات
سامان جلیلی
،حال خراب این روزات
،حسی شبیه کوچیه
،گفتم که میره از لونش
،این پرنده کوچیه
،این پرنده کوچیه
،گفتم نزار عمرت و پاش
،سرک کشیده می پره
،پرنده خوشبختی نیست
،یه حوس زود گذره
،یه حوس زود گذره
،نموندی پای من دیگه
،نبودنت مرگه براش
،تن به فروختنم دادی
،حالا بشین پایه سزاش
،نفهمیدی برای من نبودنت قیامته
،دیدی خیانت آخرش رسوای و ندامته
،دیدی که کوه رویاهات
،شکسته شد به دست دل
،قصر قشنگ این خیال ویرون شد و نشست به گِل
،از پس دل بر نیومد
،اون که نگات و کند و برد
،چشمای تو از من گذشت
،دلت ولی غصه می خورد
،دلت ولی غصه می خورد
،به قیمت محبتام
،طعنه زدی و پَست شدی
،جای نموند برای عشق
،وقتی که پول پرست شدی
،نفهمیدی که آخرش
،میرسی پای التماس
،تو بازی نارو زدن
. . . برنده بودن اشتباست
کلمات کلیدی :